نماد اعتماد ملی



Smartsupp Live Chat

سارويه ( کهن دژ

سارويه يا کهن دژ نام بنايي بسيار کهن در اصفهان است که در کنار پل شهرستان و در کناره شمالي زاينده رود قرار دارد . اين بنا کتابخانه بزرگي بوده ‌است که در آن کتاب ‌هاي فراواني نگهداري مي‌ شده ‌است . سارويه در حمله اعراب به ايران ويران گرديد و اکنون تنها بقاياي آن به صورت تپه‌ اي باقي مانده ‌است . ابن رسته در قرن سوم هجري در مورد سارويه چنين مي‌ نويسد :
« در شهر جي بناي کهنه ‌اي به شکل قلعه وجود داشته ‌است موسوم به ساروق يا سارويه . چون اين بنا بسيار کهنه ‌است نمي ‌توان باني آن را معلوم کرد و گويند قبل از طوفان نوح ساخت شده ‌است . »

تاريخ ساخت سارويه
برخي از تاريخ نگاران بناي سارويه را به تهمورس سومين شاه از سلسله پيشداديان نسبت داده ‌اند . نويسنده کتاب نسب‌ نامه که در آغاز حکومت سلجوقيان مي ‌زيسته در رساله ‌اي بنام انساب ملوک پارس نوشته‌ :
« تهمورس نخست دو بنا و آبادي در اين محل نزديک به يکديگر طرح کرده و بساخت و نام يکي را سارويه و ديگري را مهرين نهاد و به بازبيني زمان جمعيت و آبادي آن ‌جا بسيار شده به يکديگر پيوست و شهري معتبر گرديد . »

برخي ديگر از تاريخ نگاران نيز ساخت آن را به گشتاسپ يکي از شاهان پارس نسبت مي‌ دهند . بر پايه اين نوشته‌ ها ، گشتاسپ به وزير خود جاماسپ که فرد فرزانه و دانشمندي بوده ‌است دستور مي ‌دهد که براي نگهداري کتاب ‌هاي موجود کتابخانه ‌اي بنا کند که بسيار استوار باشد . ابن نديم ، نويسنده کتاب الفهرست ، اطلاعاتي ارزشمند درباره کهن دژ را عينا از کتاب اختلاف الزيجات نوشته ابومشعر بلخي آورده‌ است :

« ايراني ‌ها پس از اين که بهترين وسيله را براي ثبت و ضبط و نوشتن و نگهداري دانش بدست آوردند براي يافتن بهترين جا و مکان جهت بنياد کتابخانه و گنجينه کتاب به جست‌ و جو پرداختند ، جايي که از زمين لرزه بر کنار و گل آن چسبندگي داشته باشد تا براي ساختمان‌ هاي محکم و پابرجا پسنديده باشد . پس از کنجکاوي بسيار سرانجام شهرستاني که همه اين محسنات را داشت يافتند و آن شهر اصفهان بود . در آن جا هم پس از کاوش نقاط گوناگون شهر ، روستاي جي را بهترين جا و مکان يافتند . در جي ، « کهن دژ » را برگزيدند و در آن جا عمارتي رفيع بنياد نهادند و آن را « سارويه » ناميدند . مردم از پي بنا به سازنده و پايه‌ گذار آن پي بردند زيرا در سال هاي گذشته گوشه‌ اي از ساختمان سارويه ويران گرديد و در آن سُغي دالاني نمايان شد که با گِل سفت ساروج ساخته شده بود و در آن کتاب هاي فراواني از نوشته پيشينيان نهاده بودند که بر پوستِ درخت خدنگ نوشته بودند در دانش‌ هاي گوناگون . شماري از اين کتاب ‌ها به دست کسي رسيد که در خواندن آنها دانا و توانا بود . در آنها نوشته ‌اي از برخي شاهان ايران يافتند که چنين بود :
« به تهمورس شاه که دوستدار دانش و دانش‌ پژوهان بود خبر دادند که در اثر يک پيشامد آسماني که در باختر به پيدايش خواهد پيوست ، به چرايي ريزش باران هاي پي در پي ، جهاني را آب فرا خواهد گرفت . زمان وقوع آن با گذشتن ??? سال و ??? روز از آغاز پادشاهي سلسله وي خواهد بود » . منجمان تهمورس شاه را بر آن داشتند که براي پرهيز از زيان و خسارات برآمده از آن توفان چاره‌ اي انديشد و گفتند زيان و خسران آن باران و توفان تا انتهاي خاور کشيده خواهد شد . تهمورس شاه ، مهندسان را فرمان داد در سراسر ايرانشهر کاوش کنند و جويا شوند جائي را که از هر نظر برتري داشته باشد ، براي ساختمان بنايي براي نگهداري آثارِ دانشِ برگزيدگان ، برگزينند . وي کتاب‌ ها را در سارويه اصفهان قرار داد . »

سرانجام سارويه
دامنه غربي تپه سارويه ، از بقاياي کتابخانه سارويه . خيابان مشتاق دوم در امتداد دامنه شمالي ديده مي ‌شود .

در زمان حمله اعراب به اصفهان ، ساختمان بيروني دژ نابود شده‌ است . آنگونه که ابو مشعر بلخي مي ‌گويد ، اعراب به گمان يافتن گنج شروع به تخريب و ويراني دژ مي‌ کنند و بسياري از کتاب ‌ها به اين روش نابود مي ‌شود . اما از آنجا که مخزن کتابخانه در دالان ‌هاي مخفي زير زميني بوده ‌است ، به شماري از کتاب‌ ها آسيبي نمي‌ رسد تا اينکه در سال ??? قمري ، بر اثر فرو ريختن سقف يکي از دالان ‌ها ، مخزن کتابخانه نمايان مي ‌شود . به دستور خليفه بسياري از اين کتاب ‌ها بر بار صد ها شتر به بغداد منتقل مي‌ شود و بسياري ديگر از کتاب ‌ها در همانجا نابود مي ‌گردد .
برخي تاريخ نگاران در اين باره مي ‌گويند :

ابومشعر بلخي گويد :
« که اندر کهندژ جي سپاهان جايي است به نام سارويه . سارويه به مشرق هم چنان است که اهرام الفانتين مصر به مغرب . آن جاي را مسلمين براي پيدا کردن گنج کوبيدند . هنگامي که سارويه را شکافتند و نبيگ ‌ها را برداشتند ، آن جاي نوشته‌ هايي پيدا کردند بر روي پوست توز . پاره‌ اي به بغداد بردند ، بيشتر شان چون ناخوانا بودند به حال خود رها شدند و از ميان رفتند . »

ابوريحان بيروني نيز گويد :
« به روزگار ما ، اندر کهن دژ جي ، شهرستان سپاهان ، چون پشته ‌هايي شکافتند ، خانه ‌هايي يافتند پر از بس بار پوست درختي که ابر کمان و سپر همي پيچيدند و آن پوست توز نامند ؛ و ابر آن پوست ‌ها نوشته ‌هايي نگاشته بودند که کس نه‌ توانست گفتن چيستند ، و از چه گويند . »

ابن نديم خود مي‌ گويد :
« يکي از اشخاص ثقه به من خبر داد که در سال ??? هجري سارويه جي دالاني خراب گرديد که جايش معلوم نشد زيرا از بلند بودن سطح آن گمان مي‌ کردند که درون آن خالي نبوده و پر است تا زماني‌ که آن خود به خود فرو ريخت و در آن کتاب‌ هاي زيادي به دست آمد که هيچ کس نمي‌ توانست آنها را بخواند و آنچه من با چشم خود ديدم و ابوالفضل عميد آنها را در سال سيصد و چهل و اندي فرستاده بود کتاب‌ هايي بودند پاره پاره که از باروي اصفهان ميان صندوق‌ هايي بدست آمده و به زبان يوناني بود کساني که آن زبان را مي ‌دانستند مانند يوحنا و ديگران آن را ترجمه کردند و آشکار شد که نام سربازان و جيره آنان است و آن کتاب ‌ها چنان گندزا بودند که گويي تازه از دباغي درآمده ‌اند ولي پس از آنکه يکسال در بغداد ماندند خشک شدند و تغيير کردند و عفونت شان برطرف شد و پاره ‌اي از آنها نزد شيخ ابوسليمان موجود است . گويند سارويه يکي از بنا هاي محکم باستاني است که ساختمان معجزه ‌آسايي دارد و در مشرق چون اهرام مصر در مغرب از نظر عظمت و اعجاب است . »

حمزه اصفهاني در کتاب سني الملوک الارض و الانبياء درباره سارويه اطلاعاتي چنين مي‌ دهد :
« در سال ??? هجري قمري قسمتي از بناي اندروني جي سارويه ويران شد و اتاقي در آن پديد گشت که در آن اتاق ?? داد کتاب وجود داشت . اين کتاب‌ ها را روي پوست نوشته بودند و خط آن از خطوطي بود که تا آن تاريخ مردم چنين خطي نديده بودند . »

farzad abdollahi 02166607667